بیست و یک سال گذشت....

ساخت وبلاگ
همه ما بارها در باره خط قرمز ها حرف زدیم اما بیشتر از اینکه جدی باشیم شعار داده ایم.چون خیلی از چیزهایی که ادعا میکنیم خط قرمزهای ما هستند، درواقع خیلی هم خط قرمز نیستند به عبارت دیگر ممکن است یک نفر آنقدر برای ما عزیز باشد که اگر دروغی بگوید یا بی ادبانه رفتار کند،به خودمان بگوییم حالا اشکال ندارد، نباید به خاطر مسائل کوچک ناراحتی های بزرگ بوجود آورد،ارزش یک دوست صمیمی یا فامیل خصوصا فامیل نزدیک بیشتر از آن است که از دستش بدهیم، یا جمله معروف : این دنیای دوروزه ارزش ندارد که به خاطر این قبیل مسائل،خودمان و دیگران را رنجه کنیم .....اما اگر چیزی واقعا خط قرمز ما باشد،رد شدن از آن به هیچ عنوان بخشودنی نیست،ولو به بهای تنهایی همه عمر باشد( که مطمئنا نیست)همیشه و از بچگی ، بارها این جمله تربیتی،نصیحتی را به خورد ما داده اند که فامیل و دوست نزدیک را نباید رنجاند چون روزی می رسد ( یک روز مبادا) که به کار ما خواهند آمد......واقعیت این است که نخواهند آمد....برای من روز مبادا، روز از دست دادن پسرم بود.و از آنجا که این از دست دادن بسیار دراماتیک بود ، حساسیت طبیعی والد و فرزندی،به اوج خودش رسیده بود....و وقتی چند نفر از نزدیک ترین فامیل های خونی و قدیمی‌ترین و صمیمی ترین دوستانم، از گفتن یک تسلیت خشک و خالی به من دریغ کردند،معنی خط قرمز و عبورکردن دیگران از آن برایم روشن شد.... برای من این حرکت از طرف آنها تنها یک معنی داشت: دیگر نمی خواهم ببینمت.....پس آیاعجیب است که دیگر، هر رشته مودت و قرابت بین ما،برای ابد بریده شود؟شاید این پست بدآموزی تلقی شود...اما دیروز خبر درگذشت همسر یکی از فامیل های نزدیک را شنیدم.....یکی از همان ها که از خط قرمز من عبور کرده بود....طبیعی است که هیچ ،مط بیست و یک سال گذشت.......
ما را در سایت بیست و یک سال گذشت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abrovan بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 14:13